معرفی
موضوع : اجتماعی ، عاشقانه
خلاصه کتاب :
گاهی اوقات تو زندگی با اتفاقات و موقعیتهایی روبهرو میشی که مجبوری مقابل سرنوشتی که برات رقم زده سر خم کنی و به خواستههاش تن بدی…
مثل منی که به اجبار قبول کردم درقبال امضای برگهٔ آزادیِ پدرِ ازهمه چیز بیخبرم، زن طلبکارش بشم.
مجبورم با مردی بسازم که دخترباز و عیاش به تمام معناست و من چارهای جز پذیرفتن این حقیقت تلخ ندارم…