معرفی رمان
ژانر: عاشقانه، اجتماعی
خلاصه:
داستان در مورد چندین شخصیت هست و از زبان شخص سوم روایت میشه
آدمهایی از ردههای اجتماعی متفاوت که جایی بهم گره میخورن؛ و دردهای عمیقی که در جامعه امروز به چشم میخوره و در نهایت عشقی که سررشته امور و به دست میگیره
مقدمه
دلبری نکردنهایم حرف دیگری دارد
آخر میدانی، این روزها مثل اسمم گَس شدهام
زیتون کالی که از روی شاخه چیده شد
دستش به سویم آمد، خواست مرا پرورش دهد
میان بازوهای قویاش گم شده بودم
آرامش غریب روزهای تلخم بود اما رفت و من گَس شدم؛ دل زدم…دلبر نشدم