معرفی
موضوع: اجتماعی- عاشقانه
خلاصه:
لیموناد تلخ ممکن است قصه ی دختری از بطن جامعه ی ما باشد. دختری که از سنین کودکی از کمبود محبت پدری زجر کشیده و همیشه با دیده ی حسرت به بقیه همسنوسالانش نگاه کرده و با وجود این خلأ عاطفی در زندگیاش رشد کرده است.
داستان از آنجا آغاز میشود که بعد فوت پدر بهار، زمانی که او دیگر برای خودش دختری جوان شده است، به علت مشکلات مالی و عدم حمایت از طرف نامادریاش ناچار میشود در محیطی آغاز به کار کند که شاید خیلی برای یک دختر جوان مناسب نیست و در نتیجه اتفاقاتی برایش رقم میخورد که زندگیاش را وارد سراشیبی خطرناکی میکند.
شروع تمام کابوسهای بهار از آن لیمونادی شروع میشود که در یک روز کاری به بهار تعارف میشود و…
مقدمه:
دیوان زندگی دخترک قصهام را ورق میزنم که واژه واژهاش پر شده است از ناگفتهها… پر از ناملایمات و فراز نشیبهایی که در سطر سطر قلب شکستهاش خاک میخورد. کاش میتوانستم غزلی ماندگار از داستان زندگی دخترکم بسرایم تا در این موسم یخبندان زمین نگاه آدمکهای چوبی قصهام را گرم کند ولی چه فایده که فصلِ تظاهر و قلبهای یخزده فرا رسیده است.
افسوس که دیر است… دیر است برای شنیدن داستان یک قلب شیشهای که مهر سکوت را تا ابد بر لبانش هک کرده است. بزمی به پا شده و شور پرواز دلها را احاطه کرده است بیخبر از اینکه دخترک قصهٔ ما دیگر هیچ رویای را در سرش نمیپروراند… دخترکی که دیگر نخواهد خندید!