خلاصه
افروز در آتش خیانت همسرش می سوزد اما با برگشت پسر عمویی که روزی نامزدش بوده؛ زندگی برایش به مراتب سخت تر می شود…
مقدمه
خیانت این واژهی خانمان برانداز و تاریک شده کلید زندان لبریز از وهمم، وهم مطلقی که اطرافم را فرا گرفته.
من با این وهم دست و پنجه نرم می کنم.
شکستم میدهد، نگاهش میکنم.
میخندد، میگریم.
میغرد، میهراسم.
فریاد میزند و در خود جمع میشوم و او باز هم فریاد میزند که من زنی شکست خوردهام.
من زنی شکست خوردهام.
من زنی شکست خوردهام.