سلام عزیزم، امیدوارم که از نقدهایی که من و دوستان دیگه ام می کنیم به نحو احسن استفاده کنی و رمانت برای چاپ تایید بشه
اول اینکه نوشته هات یکم بی نظم هستن، مثلا نوشتی که پدر داره دیالوگ میشه و بدونه اینکه یک خط بیای پایین ادامه توصیف صحنه رو نوشتی مثل اینجا :
و توی همین قسمت مثال می زنم، فضا سازی اصلا نداری و موضوعاتت تند پیش میره.
به طور مثال میتونستی بگی اخمی کردم و رومو برگردوندم. با حالت قهر به سمت ایستگاه رفتم و زیر لب هی غر می زدم که چرا زودتر حاضر نشدم و...
البته این بستگی به سلیقه خودت داره اما اینکه صرفا با یک جمله یک صحنه رو به صحنه دیگه ای وصل بکنی یکم کلیشه ایه
بعضی جاها قبل از دیالوگ خط تیره رو فراموش کردی
علائم نگارشی رو حواست باشه. آخر هر جمله حتما از نقطه «.» استفاده کن. از علائم نگارشیدرست استفاده نمی کنی مثال:
نقطه ویرگول برای این جا اصلا مناسب نیست. بهت پیشنهاد می کنم
اینجا رو بخون
این که همه دیالوگ ها صرفا اینجوری پیش بره :
گفتم :
- ....
- ....
و همش خط تیره باشه یکم برای رمان ها دیگه قدیمی شده، این شیوه بیشتر برای فیلمنامه نویسی و نمایشنامه نویسیه که فضای بازیگر برای حس و دست کارگردان برای میزانسن دادن باز باشه، البته که توی فیلمنامه ها هم توی کروشه مینویسن این دیالوگ با چه حسی باشه، با عصبانیت، ترس، با داد یا ...
منظورم اینه که قبل از اینکه از خط تیره استفاده کنی میتونی یکم از حالت میمیک صورت یا بدن یا هرچیز دیگه ای استفاده کنی مثلا
با خنده گفتم: دوستت دارم بابایی
یکی از ابروهاشو بالا برد و گفت: جدی که نمیگی؟!
این قسمت رو بخون :
توی این قسمت، اصلا توضیح ندادی که از ماشین پیاده شد و لب خیابون وایساده. من فکر کردم که داره به پدرش نگاه می کنه و هنوز توی ماشین نشسته. وقتی هم که الهه گفت چرا لب خیابون وایسادی یکم هنگ کردم. توصیف کلیشه ای شده ولی توضیح لازمه توی رمان.
اینی که میگم نقد نیست و یه تشکره راجع به متن زیر
این قسمت رو دوست داشتم، خیلی خیلی زیاد چون یکی از مشکلات جامعمونه درواقع، ورود به دنیای مدرنیته و تنها شدن آدما، اگر بتونی روی این موضوع بیشتر کار کنی رمانت یه ارزش دیگه ای پیدا میکنه درواقع یه بار اخلاقی داره
قبل از هر دیالوگ، لزومی نداره اسم شخصی که میگه رو بنویسی.
میتونستی بنویسی الهه با حرص گفت :... و سودابه در جوابش همونطور که ادای خانم زندی رو در می آورد گفت ...
یه جا نوشتی تا ایستگاه اتوبوس با هم بودیم ولی راهمون یکی نبود. در صورتی که نوشتی توی یک اتوبوس نشستن و با الهه صحبت میکنه!
خب حس می کنم خیلی طولانی شد. همه اینایی که گفتم تا آخر پارت نهم بود. ایشالا بقیش رو که خوندم دوباره نظراتمو برات مینویسم :rose: